بررسی
نقد منطق صوری توسط فلاسفه و منطقیان قرون جدید
پوهاند محمد ابراهیم ابراهیمی[1]
چکیده:
اگر به گفتگو های
خود دقت بیشتر کنیم به سادگی در مییابیم که تمام مناقشات روزمرۀ ما در تمام عرصه
های زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به اساس اصول و قواعد منطقی بناء یافته است، و
انسان به اساس آن یک موجود فطرتاً منطقی است، زمانیکه زندگی انسان ابعاد گسترده ای
بخود گرفت طبیعی است که برای حل منازعات مختلف و غلبه برخصم و جهت تمییز منطقی حق
از باطل در عرصه های گوناگون جامعۀ انسانی ضرورت به وضع قوانین منطقی احساس گردید و
اولین کسیکه درین ساحه ابتکار عمل را بدست گرفت ارسطو فیلسوف شهیر یونانی بود،
منطق صوری ارسطو تا قرون جدید یگانه وسیله خوب اندیشیدن بود.
اما فلاسفه و
دانشمندان قرون جدید وضع و حالت اسف بار قرون وسطائی اروپائیان را نتیجۀ تحجر
ارباب کلیسا و عدم کارایی منطق صوری ارسطو دانستند.
ولی این را هم نباید فراموش کرد که منطق صوری
ارسطو هر چند مورد نقد برخی علمای غرب قرار گرفته اما به آن پیمانه ایکه آنها تصور
نموده عقیم و غیر مفید نبوده است.
اگر شرایط زمانی و
مکانی حاکم بر دوران ارسطو را در نظر بگیریم و مکاتب فلسفی سوفسطائی مانند العنادیة،
العندیة و اللاأدریة را که لااقل حقائق اشیاء مادی و محسوس را نیز ثابت نمیدانستند
از نظر دور نه اندازیم به جرأت گفته میتوانیم که منطق صوری ارسطو تمام قوانین و
اصول تفکر سالم وقت خود را تنظیم نموده و بر ضد مکاتب سفسطه و جدل مبارزه کرده و راه و روش درست
شناخت اشیاء را از طریق تعریفات بالحد و بالرسم نشان داد و اقسام معرفت، حصول صورت
شیئ در ذهن و قوانین فکر را توضیح نمود.
اصطلاحات کلیدی: منطق صوری، نقد، مُثُل، قضیه منطقی و
قیاس منطقی.
ارجاع: ابراهیمی،
محمد ابراهیم.(1396 هـ ش). بررسی نقد منطق صوری توسط فلاسفه و منطقیان قرون جدید. مجله علمی- تحقیقی پوهنتون کابل، دور... صص... .
مقدمه:
اگر به گفتگو های
خود دقت بیشتر کنیم به ساده گی در مییابیم که تمام مناقشات روزمرۀ ما در تمام عرصه
های زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به اساس اصول و قواعد منطقی بناء یافته است، به
کار برد این اصول و قواعد تنها خاصۀ انسان متمدن و پیشرفتۀ عصر حاضر نیست بلکه
یگانه ممیزۀ است که انسان را (اعم از بدوی و متمدن) از سایر حیوانات متمایز میسازد،
منطق فطری یا طبیعی در نهاد و سرشت انسان گذاشته شده و انسان به اساس آن یک موجود
فطرتاً منطقی است، زمانیکه انسان از بساطت و سادگی زندگی خود بیرون شده و زندگی اش
ابعاد گسترده ای بخود گرفت طبیعی است که برای حل منازعات مختلف و غلبه برخصم و جهت
تمییز منطقی حق از باطل در عرصه های گوناگون جامعۀ انسانی ضرورت به وضع قوانین
منطقی احساس گردید و اولین کسیکه درین ساحه ابتکار عمل را بدست گرفت ارسطو یا
ارسطاطالس فیلسوف شهیر یونانی بود که در بین ســالهای (384-322) قبل از میلاد
زیسته است.
اما منطقیان قرون
جدید، منطق صوری ارسطو را سخت مورد انتقاد قرار داده و آنرا یک وسیله ناکام و غیر
مفید استدلال نامیده اند.
ولی این را نباید
فراموش کرد که این منطق و لو که مورد انتقاد شدید منطقیان و فلاسفه قرنهای جدید
قرار گرفته اما به آن اندازه عقیم و غیر مفید نبوده که آنها تصور کرده و درین
زمینه از حد انصاف عبور نموده اند.
درین مقاله علمی-
تحقیقی مسئله فوق مورد بحث قرار گرفته و ابتدا به تاریخچه مختصر این منطق اشاره به
عمل آمده و بعد نقد منطقیان و فلاسفه قرون جدید بررسی و در نهایت، این نقد آنها
مورد نقد خاصی محقق قرار گرفته و در مورد حد انصاف رعایت شده و این نقد و نقد نقد
برای قضاوت خوانندگان این مقاله ارائه گردیده است.
ФФФФФФ
اینکه ارسطو واضع
علم منطق و معلم اول آنست به این معنی است که برای بار اول توانست تمام اصول و
قواعد پراکندۀ این علم را تصنیف بندی نموده و به تدوین آن بحیث یک علم و ارگانون
قانونمندیکه رعایت نمودن آن، ذهن انسانی را از خطاء مصون نگهدارد، مبادرت ورزید،
به یقین کامل گفته میتوانیم که قبل از ارسطو فلاسفۀ دیگری نیز وجود داشته که درین
ساحه کارهای مفیدی را انجام داده اند. سوفسطائیان که علاقه داشتند در اجتماعات
سیاسی یونان قدیم توفیق بیشتری حاصل کنند شاگردان خود را در جدل و خطابه که از
صنعتهای مهم این علم است تربیۀ خاص مینمودند و درین راستا به استناد موارد عمومی
به اثبات احکام جزئی میپرداختند. سقراط یکی از شاگردان معروف مکتب سوفسطائیان وقتی
دید که آنها حقائق اشیاء را ثابت نمیدانند و با استفاده از روش سفسطه و جدل با
الفاظ بازی نموده و بر خصم غلبه حاصل میکنند، تصمیم گرفت با بکار برد روش معروف
(تهکم و تولید) آنها را به وجود تناقض در استدلال شان ملتفت ساخته و به تعریف
منطقی و دقیق مجهولات تاکید کند، او «حد» را در باب تعریفات وضع نمود و میتوان
اورا واضع باب تعریفات در منطق دانست، او برای تعریف نمودن اشیاء شیوۀ استقرائی را
اختیار کرد که بعدها این شیوه اهمیت زیادی کسب نمود (مددی، 1366 ش).
افلاطون با طرح
نظریۀ (مٌثٌل) خویش توانست زمینه را برای تصنیف کلیات چهارگانۀ ارسطو مساعد سازد و
بر اصول و مبانی ریاضی که با اصول منطقی شباهت زیاد دارد تاکید بیشتر نماید (اوی، 1358 ش ).
بعد از اینکه منطق
توسط ارسطو تنظیم و تهذیب شد کار گسترش و انکشاف بیشتر این علم متوقف نگردید بلکه
در ادوار بعدی نیز گامهای متین تری درین ساحه برداشته شد.
زنون (360-262 ق.
م) یونانی مؤسس مکتب رواقیان و پیروان مکتبش جهان را مرکب از اتمها و ذرات با هم
پیوسته دانسته و از نظر آنها مهمترین و صادقترین قضیه آنست که در برگیرندۀ مفهوم
ارتباط و نسبت بین دو شیئ باشد، چون این ارتباط و نسبت در بین مقدم و تالی قضیۀ
شرطیه بخوبی مشاهده میشود پس این قضیه در منطق از اهمیت زیادی برخوردار است بنابر
آن قضایای شرطی و قیاس استشائی را از ابتکارات این مکتب دانسته اند. جالینوس حکیم
شکل چهارم را بر اشکال قیاس ارسطو علاوه کرده و نظریۀ تعریفات به اساس «رسم» را
ابتکار کرد. فرفوریوس صوری در کتاب «ایساغوجی» که از معروفترین متون منطق قدیم
بشمار میرود و بحیث کتاب درسی در مدارس دینی کشور ما نیز متداول است، کلیات
چهارگانۀ ارسطو (جنس، فصل، خاصه و عرض عام) را ترتیب داده و کلی نوع را بر آن
علاوه نمود و این کلیات پنجگانه را مقدمه ای برای قول شارح و مقولات دانست، و در
تقدیم و تاخیر آن نیز دست زد به این معنی که ارسطو کلیات چهارگانه را در اخیر،
نزدیک «جدل» بحث نموده بود در حالیکه فورفوریوس بحث کلیات پنجگانه را به باب
تصورات ملحق ساخته و در اول کتاب خود ذکر نموده است. اسکندر افرودیسی در قرن دوم
میلادی علم منطق را که ارسطو آنرا بنام «تحلیلات» (ارسطو، 1949) یاد کرده بود و
آله یا ارگانون نیز به آن اطلاق میشد، بنام «لوجیکا» مسمی ساخت چنانچه مترجمین عرب
آنرا «نص» ویا آلۀ قانونمند خواندند و کار فیلسوف العرب یعقوب بن اسحق الکندی در
زمینۀ گسترش این علم شایان قدر است. دانشمندان و فلاسفۀ سر زمین ما نیز در زمینۀ
گسترش، تبویب و تهذیب ابواب این علم بی تفاوت باقی نمانده بلکه بنوبۀ خود درین
زمینه کارهای قابل قدری را انجام داده اند چنانچه ابو نصر فارابی لقب «معلم ثانی»
را درین علم کسب نموده و ابوعلی سینای بلخی در کتب معروف خود «شفاء» و «نجات» به
توضیح و تشریح این علم پرداخته است. چنانچه همه میدانیم منطق صوری ارسطو در جریان
قرون وسطی در اروپا از اهمیت خاصی برخوردار بوده، اسکولاستیزم و حکمت مدرسه مربوط
به مسیحیت، محتویات آنرا مانند محتویات کتاب انجیل نافذ، قابل اجراء و تطبیق
میدانست. در دورۀ اول اسکولاستیک در اروپا تنها کتاب فورفوریوس صوری که قبلاً ذکر
شد با برخی یاداشتهای ارگانون وجود داشته ولی در دور دوم آن برخی از کتب منطق و
مباحث قیاس ارگانون که توسط عربها ترجمه شده بودند بوسیلۀ تعدادی ار یهودیان به
اروپا منتقل گردیدند، زمانیکه این کتب به زبان لاتینی و سایر زبانهای اروپایی
ترجمه شدند اروپائیان از طریق ترجمۀ متن عربی آنها به محتویات این علم پی بردند.
منطق صوری ارسطو
در جریان قرون وسطی نزد اروپائیان یگانه وسیلۀ خوب سنجش افکار بود تا اینکه دورۀ
قرون وسطی جای خود را به رنسانس و تجدید علوم خالی کرد و زمینه برای یک انقلاب
بزرگ فکری در اروپا مساعد شد، علوم مختلف طبیعی و انسانی از فلسفه جدا شده و راه
را برای پیشرفت خود بدون قید و شرط کلیسا و حکم پاپ و اسقف هموار ساخت و اروپا
شاهد پیشرفتهای محیر العقول ساینس و تکنالوژی گردید، درین
زمینه کار فلاسفه و دانشمندانی مانند راجرز بیکن انگلیسی، کوپرنیک لهستانی، گالیلۀ
ایتالوی، فرانسس بیکن انگلیسی، رنه دیکارت
فرانسوی، بیشۀ فرانسوی و ایمانویل کانت آلمانی دارای اهمیت زیاد است.
فلاسفه و
دانشمندان قرون جدید وضع و حالت اسف بار قرون وسطایی اروپائیان را نتیجۀ تحجر
ارباب کلیسا و عدم کارایی منطق صوری ارسطو دانستند که کتاب انجیل و سایر نصوص دینی
با استفاده از روشهای عقیم منطق صوری بشکل ذهنی و عندی توسط آباء کلیسا تفسیر و
تأویل شده که هیچ مجالی برای اندیشیدن سالم و آزاد انسان در آن وجود نداشته است،
آنها مدعی شدند که منطق صوری در هیچ کدام از اکتشافات علمی و حرکتهای فکری نقش
عمده و اساسی ایفاء نکرده و بلکه هنوز سد راه پیشرفت شده است، وظیفۀ منطق این بود
تا به دانشمندان میتود ها و روشهای تحقیق علوم را بیاموزاند و در راه یافتن قوانین
و کشف روابط میان دانستنیهای انسانی به آنها کمک کند ولی برعکس منطق صوری ذهن آدمی
را به بازی با الفاظ مصروف نگهداشت، با وجود آنکه منطق صوری از جانب شارحین آن به
ابزار قانونمندیکه رعایت آن ذهن را از خطای فکری نگهمیدارد، تعریف شده «المنطق آلة
قانونیة تَعْصِمُ مراعتها الذهن عن الخطاء
فی الفکر» (حنبل، 1966) ولی این منطق در طول قرون وسطی نه ذهن مردم، نه ذهن آباء
کلیسا و نه ذهن حتی خود منطقیان را از خطای فکری نجات داده است (الرازی، ب. ت ). فرانسس بیکن (1626-1561) پدر علوم تجربی جدید ارگانون
جدید را نوشت و در آن، منطق جدیدی را که بر بنیاد مشاهده و تجربه متکی بود پیشنهاد
نموده و در مورد قیاس ارسطویی چنین گفت: «قیاس ذهن انسان را مقید میکند نه امور
را» به این معنی که هدف علم، معرفت امور و پدیده ها و هم شناخت روابط حاکم بر آنهاست
نه معرفت تصورات صرف که ذهن ما آنرا با هم مربوط ساخته است. رنه دیکارت
(1650-1596) فیلسوف معروف فرانسوی در مورد منطق صوری ارسطو نوشت: «... اما چون
درست تامل نمودیم، در بارۀ منطق صوری بر خوردم به اینکه فایدۀ عمدۀ قیاسات و بیشتر
تعلیمات دیگرش این نیست که آدمی چیزی را که نمیداند دریابد، بلکه آنست که بتواند
آنچه را که میداند بدیگری بفهماند...». فیلسوف و دانشمند معروف انگلیسی بنام
استوارت میل که در بین سالهای (1873-1806) زیسته است نیز بر منطق صوری ارسطو
نقدهای جالب توجهی نموده است، او استدلال میکند که در قیاس ارسطویی نتیجۀ قیاس بر
مقدمات بنا شده و در عین حال دیده میشود که مقدمتین قیاس هم بر نتیجۀ قیاس بنا یافته
اند. در کتب منطق صوری این مثال زیاد تکرار میشود: «سقراط انسان است، و هر انسانی
فانی است، پس سقراط فانی است.» در ین قیاس قضیۀ «سقراط فانی است» قبلاً از قضیۀ
کلی «هر انسان فانی است» درست فرض شده است، یعنی مقدمتین قیاس در حقیقت بر چیزی
بنا یافته که اثبات آن مطلوب است و این چنین حالت که برای اثبات مدعی و مطلوب از
خود آن و یا جزء آن استفاده صورت میگیرد، دور و یا مصادره علی المطلوب (بلیاوی، ب. ت) میباشد و آن نوعی
از سفسطه است که در آن شیئ را که اثباتش مطلوب است قبلاً مسلم و ثابت شده پنداشته
میشود. او چنین ادامه میدهد: ... زیرا ما وقتی از فانی بودن انسان میتوانیم مطمئن
شویم که قبلاً فانی بودن تمام افراد نوع انسان از جمله سقراط را قبول کرده باشیم
پس قضیۀ کلی «انسان فانی است» کدام مجهولی را معلوم نمیسازد و در عمل فاقد ارزش و
اعتبار است، دانشی که در عمل از آن استفاده نشود وگره مشکلی را باز نکند، اعتبار
ندارد. قیاس و استقراء دو روش تحقیق امور در منطق صوری اند. در روش قیاسی، محقق
ابتداء حکم کلی را صادر کرده بعد به افراد و جزئیات آن کلی میپردازد چنانچه در
قیاس «سقراط انسان است، و هر انسان فانی است، پس سقراط فانی است.» ملاحظه میشود
ولی در روش استقرائی، محقق ابتداء افراد و جزئیات یک کلی را مورد دقت خود قرار
داده بعد احکام جداگانۀ آن افراد را بر کلی مربوطۀ آنها تطبیق مینماید (محمود، 1347 ش). استوارت میل نه تنها قیاس بلکه استقراء صوری در منطق
ارسطویی را نیز مورد انتقاد قرار داده و آنرا فاقد ارزش عملی میداند، مثلاً از نظر
استقراء صوری اگر سیارات بدور آفتاب میچرخند باید اینطور حکم صورت گیرد: عطارد
بدور آفتاب میچرخد، ناهید (زهره)، زمین، بهرام (مریخ)، برجیس (مشتری)، کیوان
(زحل)، اورانوس، نپتون، و پلوتون هم بدور آفتاب میچرخند، پس تمام سیارات بدور
آفتاب میچرخند، درین مثال که از استقراء چند حالت جزئی به سوی یک حکم کلی سیر صورت
گرفته چیزی جدیدی که در مقدمات نباشد دیده نمیشود یعنی «نتیجه» تکرار مقدمات است
نه چیز جدیدی غیر از مقدمات، این استقراء چیزی را بر معلومات ما نمی افزاید و
مجهولی را معلوم نمیسازد و اینگونه تنظیم مقدمات و نتیجه فاقد ارزش عملی و تطبیقی
است، اما در منطق عملی وقتی که آب را در ارتباط به درجۀ حرارت چند بار آزمایش و
تجربه می کنند و بعد از تکرار نتائج همگون، حکم صادر میکنند که «آب در صد درجۀ
سانتی گرید به جوش می آید» این کار منطق، بیانی صرف از لحاظ صورت و فورم نیست بلکه
به مبنای محکم مشاهده، تجربه و تکرار استوار بوده و آنچه ذهنی محض است در واقع و
نفس الامر، بیرون از ذهن انسان بر یک مادۀ مورد تحقیق عملاً تطبیق شده و نتیجۀ غیر
قابل انکار از آن بدست آمده است و در آینده هم به اساس این حکم منطق تطبیقی زمینه
برای تحـقیقات عملی دیگری نیز مساعد گردیده است (ترابی، 1347ش) و همچنان اگر در قیاس منطقی دقت صورت گیرد و از شکلی بودن
محض بیرون آید و نتیجه ای بدست دهد که در مقدمات آن قبلاً وجود نداشته باشد به
یقین گفته میتوانیم که چنین قیاس واقعی پایه و اساس استدلال علمی بوده و دارای
ارزش عملی میباشد.
در بالا تماس مختصری با پیشینۀ تاریخی و نقد
منطق ارسطو توسط فلاسفه و منطقیان قرون جدید صورت گرفت و انتقادات عمده و مهمی که
از سوی آنها بر منطق صوری وارد شده مورد جر و بحث قرار داده شد اما این را هم
نباید فراموش کرد که منطق صوری ارسطو هر چند مورد نقد برخی علمای غرب قرار گرفته
ولی به آن پیمانه ایکه آنها تصور نموده عقیم و غیر مفید نبوده است.
اگر شرایط زمانی و
مکانی حاکم بر دوران ارسطو را در نظر بگیریم و مکاتب فلسفی سوفسطائی مانند العنادیة،
العندیة و اللاأدریة ( 5: 4) را که علی الاقل حقائق اشیاء مادی و محسوس را نیز ثابت
نمیدانستند از نظر دور نه اندازیم به جرأت گفته میتوانیم که منطق صوری ارسطو تمام
قوانین و اصول تفکر سالم وقت خود را تنظیم نموده و بر ضد مکاتب سفسطه و جدل مبارزه کرده و راه و روش درست
شناخت اشیاء را از طریق تعریفات بالحد و بالرسم نشان داد و اقسام معرفت و حصول
صورت شیئ در ذهن را توضیح نمود. لفظ را از جهات متعدد مورد ارزیابی قرار داد و
زمینه را به بیان و تعبیر درست معانی و مفاهیم آماده ساخت، دلالت دال بر مدلول را
به چنان شیوه ای توضیح و بیان کرد که همیشه مورد استفادۀ علوم قرار گرفته میتواند،
تصدیقات در منطق صوری روی یک تعداد قوانین ثابت و لایتغیری بنا یافته که همواره
مورد استفاده تمام علوم و فنون قرار گرفته است،
مثلاً قانون «هو هو» که بنام قانون ذاتیت و یا به تعبیر فروغی «اینهمانی» (فروغی، 1366ش) نیز یاد میشود،
به اساس این قانون شیئ عبارت از خودش میباشد و هر شیئ دارای یک حقیقت ثابته است و
تا زمانیکه آن حقیقت در آن موجود است تغییر نمی پذیرد. قانون عدم تناقض هم یکی از
قوانین فکر انسانی است، هر گاه تسلیم شدیم این چیز نبات است باز نمیتوانیم در عین
زمان و عین جهت ادعا کنیم که غیر نبات است. و یا هم قانون امتناع یا ثالث مرفوع که
به اساس آن وقتی تسلیم شدیم آن شیئ مثلاً نبات است پس اگر به راستی آن شیئ نبات
باشد درین دعوی خود صادقیم و اگرنبات نیست کاذبیم یعنی غیر از صدق و کذب حالت سومی
در آن تصور شده نمیتواند (الرازی، ب. ت) و یا اینکه بگوییم
عدد 4 یا فرد است و یا زوج که حالت سوم در آن گنجایش ندارد (کاوش، 1369 ش). و همچنان قانون
تعلیل که به اساس آن برخی اشیاء علت برای برخی اشیاء دیگر است.
اینکه تعریف منطق
صوری که قبلاً ذکر گردید جانب شکلی و صوری را نشان میدهد از آن جهت است تا ضرورت
تطابق و هماهنگی اش را با دانش و فرهنگ یونانی که جنبۀ کیفی و توصیفی داشت حفظ
نماید ولی با وجود این ضرورت هم، جانب مضمون و ماده را نیز از نظر دور نداشته است و روی این ملحوظ است که منطق صغیر
ارسطو بیشتر به قوانین فکر و جوانب شکلی آن توجه داشته در حالیکه منطق کبیر او
بیشتر به علوم ریاضی و علوم طبیعی صرف توجه نموده است (الشنیطی، ب. ت). این نظر توسط ابو علی سینای بلخی
نیز تأیید شده و در مورد گفته است: «از اینکه منطق ارسطو ما را به قوانین عمومی
آشنا میسازد که موجب صیانت ما از خطای فکری میشود پس در آن به هر دو جانب صورت و
ماده توجه معطوف میگردد».
منطق صوری ارسطو
وسیله و آلۀ تفکری است صحیح که از هر گونه خطاء در امان باشد و تمام اصول و قواعد
تفکر سالم را وضع و تنظیم کرده است، حال این وسیله و آله در اختیار ما قرار دارد و
این مربوط ما است که از این وسیله و آله چگونه استفاده میکنیم، آیا یک قیاس منطقی
را بر مقدمات صادقه ترتیب میدهیم و یا مقدمات کاذبه؟ که یقیناً در صورت دوم نتیجۀ
قیاس کاذب و نا درست خواهد بود، بطور مثال در قیاس ذیل مقدمتین قیاس که مادۀ تجربه
شدۀ آن اند صادق بوده پس «نتیجۀ» آن نیز صادق میباشد: «الحدید معدن، و کل معدن
یتمدد بالحرارة، فکل حدید یتمدد بالحرارة» ولی اگر قیاس خود را اینطور درست نماییم: «المعدن نبات، وکل نبات نام،
فالمعدن نام» چون مقدمۀ اول ما کاذب و مطابق واقع نیست و تجربه آنرا تأیید نمیکند
پس ضرورتاً نتیجۀ قیاس ما هم کاذب و خلاف واقع میباشد. دوکتور شامی مصری در کتاب
«دراسات فی علم المنطق» در مورد منطق صوری چه خوب نوشته است: «وذلک کعلم السِباحة مثلا فانها تستند علی أسس علمیة هی وسیلة لانقاذ الانسان من
الغرق، فاذا خالف سباح هذه الأسس فلا عبرة بسباحته، واذا
نجا من الغرق فذلک بمحض الصُدفة والواقع» (الشامی، 1960). و اگر از این
وسیله و آلۀ قانونمند در طول قرون وسطی استفادۀ درست صورت نگرفته و جانب مادی و
عملی آن به فراموشی سپرده شده بیشتر مربوط به تحجر فکری و عقاید جزمی آباء کلیسا
بوده که هیچگونه علاقه ای به کشف حقائق جدید نداشته اند.
منطق صوری ارسطو
در طول قرون وسطی در جوامع شرقی و بطور خاص در جوامع اسلامی از اهمیت خاصی
برخوردار بوده و هیچ مدرسه و حوزۀ علمی وجود نداشته که در آن منطق صوری ارسطو
تدریس نشده باشد.
در اروپا از این
وسیله و آلۀ قانونمند استفادۀ معقول و عملی صورت نگرفت و ارباب کلیسا آنرا بشکل
ذهنی و شکلی آن نگهداشتند ولی برعکس در شرق خصوصاً در شرق اسلامی موجودیت این منطق
نه تنها مانع و سد هیچگونه پیشرفت نگردید بلکه مسلمانان از قوانین آن در تمام علوم
و فنون استفاده نموده و به پیشرفتهای چشمگیری در عرصه های مختلف از قبیل ریاضیات،
کیمیا، فزیک، حیاتیات، دواسازی، طب و وسایل حربی نایل آمدند. در زمان حاضر هم منطق
صوری ارسطو در اکثر مدارس و پوهنتونهای کشورهای اسلامی تدریس میگردد و علت آن هم
اینست که متون اصیل و دست اول علوم و فرهنگ اسلامی در مطابقت با شیوۀ استدلال
قیاسی تبویب و تدوین شده است که اگر ورود کامل بر منطق صوری وجود نداشته باشد فهم و درک درست از محتویات آن متون بخوبی میسر شده
نمیتواند.
قدر مسلم اینست که
هم منطق صوری و هم منطق میتودولوژی و تطبیقی هر دو با دلایلی که ذکر گردید از
اهمیت خاصی برخوردار بوده و به هیچ وجه یکی اهمیت دیگری را نفی کرده نمیتواند و
بنا بر این ملحوظ است که منطق صوری و تطبیقی بشتر از نیم قرن است که جزء نصاب درسی
مکاتب کشور عزیز ما بوده است.
پوهنځی شرعیات پوهنتون
کابل هم بنا بر درک اهمیت و ضرورت تدریس منطق صوری و تطبیقی در طی بیشتر از 60 سال
عمر خود آنرا جزء بر نامه های درسی خود ساخته و به تدریس آن در دو سمستر همت نموده
است. و همچنان این مضمون در پروگرامهای درسی سایر پوهنځی های شرعیات
پوهنتونهای جوان کشور نیز گنجانیده شده است.
دار المعلمینها و
نهاد های تحصیلی تربیۀ معلم کشور هم تدریس
مضمون منطق را با هر دو شعبۀ صوری و تطبیقی آن از نظر دور نه انداخته و آنرا درج
کریکولم درسی رشتۀ علوم دینی خود کرده است.
مناقشه و نتیجه:
چنانچه در مقدمه این مقاله
اشاره شد که اگر به گفتگو های خود دقت بیشتر کنیم به سادگی در مییابیم
که تمام مناقشات روزمرۀ ما در تمام عرصه های زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به
اساس اصول و قواعد منطقی بناء یافته است، به کار برد این اصول و قواعد تنها خاصۀ
انسان متمدن و پیشرفتۀ عصر حاضر نیست بلکه یگانه ممیزۀ است که انسان را (اعم از
بدوی و متمدن) از سایر حیوانات متمایز میسازد، منطق فطری یا طبیعی در نهاد و سرشت
انسان گذاشته شده و انسان به اساس آن یک موجود فطرتاً منطقی است، زمانیکه انسان از
بساطت و سادگی زندگی خود بیرون شده و زندگی اش ابعاد گسترده ای بخود گرفت طبیعی
است که برای حل منازعات مختلف و غلبه برخصم و جهت تمییز منطقی حق از باطل در عرصه
های گوناگون جامعۀ انسانی ضرورت به وضع قوانین منطقی احساس گردید و اولین کسیکه
درین ساحه ابتکار عمل را بدست گرفت ارسطو یا ارسطاطالس فیلسوف شهیر یونانی بود.
اما منطقیان قرون جدید، منطق صوری ارسطو را سخت مورد انتقاد قرار داده و آنرا یک
وسیله ناکام و غیر مفید استدلال نامیده اند.
ولی این را نباید
فراموش کرد که این منطق و لو که مورد انتقاد شدید منطقیان و فلاسفه قرنهای جدید
قرار گرفته اما به آن اندازه عقیم و غیر مفید نبوده که آنها تصور کرده و درین
زمینه از حد انصاف عبور نموده اند.
اگر شرایط زمانی و مکانی حاکم بر دوران ارسطو را در نظر بگیریم و مکاتب فلسفی سوفسطائی مانند العنادیة، العندیة و اللاأدریة را که علی الاقل حقائق اشیاء مادی و محسوس را نیز ثابت نمیدانستند از نظر دور نه اندازیم به جرأت گفته میتوانیم که منطق صوری ارسطو تمام قوانین و اصول تفکر سالم وقت خود را تنظیم نموده و بر ضد مکاتب سفسطه و جدل مبارزه کرده و راه و روش درست شناخت اشیاء را از طریق تعریفات بالحد و بالرسم نشان داد و اقسام معرفت و حصول صورت شیئ در ذهن را توضیح نمود. لفظ را از جهات متعدد مورد ارزیابی قرار داد و زمینه را به بیان و تعبیر درست معانی و مفاهیم آماده ساخت، دلالت دال بر مدلول را به چنان شیوه ای توضیح و بیان کرد که همیشه مورد استفادۀ علوم قرار گرفته میتواند، تصدیقات در منطق صوری روی یک تعداد قوانین ثابت و لایتغیری بنا یافته که همواره مورد استفاده تمام علوم و فنون قرار گرفته است. در اروپا از این وسیله و آلۀ قانونمند استفادۀ معقول و عملی صورت نگرفت و ارباب کلیسا آنرا بشکل ذهنی و شکلی آن نگهداشتند ولی برعکس در شرق خصوصاً در شرق اسلامی موجودیت این منطق نه تنها مانع و سد هیچگونه پیشرفت نگردید بلکه مسلمانان از قوانین آن در تمام علوم و فنون استفاده نموده و به پیشرفتهای چشمگیری در عرصه های مختلف از قبیل ریاضیات، کیمیا، فزیک، حیاتیات، دواسازی، طب و وسایل حربی نایل آمدند. و حد انصاف اینست که هم منطق صوری و هم منطق میتودولوژی و تطبیقی هر دو با دلایلی که ذکر گردید از اهمیت خاصی برخوردار بوده و به هیچ وجه یکی اهمیت دیگری را نفی کرده نمیتواند.
مآخذ:
1.
ارسطو. (1949). کتاب التحلیلات الثانیة. تحقیق. عبدالرحمن بدوی
(منطق ارسطو) القاهرة: مکتبة النهضة المصریة. ص: 23.
2.
اوی، البرت.( 1358 ش). تاریخ مختصر
فلسفه. ج2. ترجمه علی اصغر حلبی. تهران: کتابفروشی زوار. ص : 18ـ6.
3.
بلیاوی، محمد
ابراهیم. (ب. ت). ضیاء النجوم فی توضیح سلم العلوم. ملتان: مکتبۀ امدادیه.
ص: 45.
4.
ترابی، علی اکبر. (1347 ش). فلسفۀ
علوم. تبریز: دانشگاه تبریز. صص: 22-23.
5.
التفتارانی، سعدالدین. (ب. ت). شرح
العقاید النسفیة. پشاور: قصه خوانی.
6.
حنبل، حسن حسن. (1966). المنطق
الوافی. القاهرة: مطبعة الرسالة. ص: 2.
7.
الرازی، محمد قطب الدین. (ب. ت). القطبی.
ملتان: مکتبۀ امدادیه. صص: 20، 56.
8.
الشامی، محمد السید. (1960). دراسات
فی علم المنطق. مصر. ص: 13.
9.
الشنیطی، فتحی محمد. (ب. ت). اسس
المنطق و منهج البحث العلمی. ص: 13.
10.
فروغی، محمد علی. (1366 ش). سیر
حکمت در اروپا. ج1. تهـران: انتشارات زوار. ص: 87.
11.
کاوش، سید نورالحق. (1369 ش). منطق
ارسطو. کابل: مطبعۀ وزارت تحصیلات عالی و مسلکی. صص: 70ـ71.
12.
محمود، زکی نجیب. (1347 ش). فلسفۀ
علوم. ترجمه غلام حسن مجددی. کابل: پوهنځی ادبیات و علوم بشری پوهنتون کابل. ص 147.
13.
مددی، عبدالمنان. (1366
ش). منطق صوری. کابل: پوهنتون کابل. ص: 23.
0 comments:
Post a Comment